^چندپارتی از جونگ کوک^
p²
از لمس شدن توسط دیگران بدت میومد..اما با لبخند زورکی لب زدی: خواهش میکنم..روز خوبی داشته باشید..
و از کلاس اومدی بیرون و راهی خونه شدی..
آخرین تکلیفت رو هم نوشتی و پریدی روی تختت..
آدمی بودی که خیلی به درست اهمیت میدادی و باید حتما درست رو میخوندی..
تصمیم گرفتی به حیاط با صفای خونتون بری و یکم ویولن بنوازی..
با ساز ویولن آشنایی داشتی و میتونستی بنوازی..
ویولنت رو برداشتی و رفتی حیاط..
کنار فواره نشستی و شروع کردی به نواختن..
خیلی حس خوبی بهت دست داد..
بعد از اینکه کمی نواختی..رفتی اتاقت و تصمیم گرفتی کتاب مورد علاقت رو بخونی"آدِر"
خیلی کتاب قشنگی بود و تو عاشقش بودی..درمورد سمورهای آبی بود و زیادی جالب بود..
عروسک خرگوشت رو بغلت گرفتی..بخاطر علاقه زیادت به خرگوش پدرت وقتی بچه بودی این عروسک رو برات گرفت و تو اسمش رو جودی گذاشتی و هنوزم که هنوزه نگهش داشتی و برات خیلی با ارزشه..
بالاخره زنگ تفریح به صدا دراومد..
یه راست رفتی کتابخونه..
همیشه زنگ تفریح توی کتابخونه بودی و قطعا هرکس که باهات کار داشت باید میومد اونجا..کم پیش میومد که بری حیاط مدرسه..
غرق خوندن کتاب بودی که دستی موهای کوتاهت رو نوازش کرد..
سریع برگشتی که با استاد جئون مواجه شدی: اس..استاد
لبخندی زد: بدجور غرق کتاب خوندن بودی..فکر کنم مزاحم شدم..
ا.ت: نه..اینطور نیست..متاسفم که متوجه حضورتون نشدم!
و تعظیم کوتاهی کردی..چون با همه رسمی بودی..
جونگکوک: اشکالی نداره..برگه هارو تصحیح کردی؟
ا.ت: تقریبا..
جونگکوک: رحم نکنی ها..به همه صفر بده*خنده
خندهای کردی: چشم
که زنگ به صدا در اومد..
جونگکوک: اوه..فکر کنم باید بری سر کلاست..میبینمت خانم کیم
ا.ت: همچنین آقای جئون..روز خوش
و به سمت کلاست قدم برداشتی..
سرکلاس تاریخ بودید و تو همیشه ساکت بودی و به درس گوش میدادی..
که آقای یونگ معلم تاریختون لب زد: خانم کیم؟..چرا صحبتی نمیکنید؟
ا.ت: عذرمیخوام..داشتم به صحبت هاتون گوش میکردم..
لبخندی زد: ممنونم که به درست اهمیت میدی..خب بریم سراغ ادامه درس
بعد از اینکه تعطیل شدید..به سمت اتاق دبیران قدم برداشتی چون میخواستی از استاد جئون سوالی بپرسی..
در اتاق رو زدی: ببخشید..آقای جئون..چند لحظه تشریف میارید؟
جونگکوک: البته
و بلند شد و اومد بیرون
جونگکوک: چیزی شده؟
ا.ت: نه نگران نباشید..فقط می خواستم بپرسم فردا که باهاتون کلاس داریم برگه هارو بیارم؟
جونگکوک: اوه..آره اگر کامل تصحیح کردی بیار..اگر نکردی هم اشکالی نداره..
ا.ت: باشه..ببخشید مزاحم شدم..
خواستی بری که لب زد: راستی..امروز وقت داری باهم بریم سالن تنیس؟
ادامه دارد..
حیح..خوب دارم پیش میرم؟:)
نظراتتون رو بگیدد=>
بوسس
از لمس شدن توسط دیگران بدت میومد..اما با لبخند زورکی لب زدی: خواهش میکنم..روز خوبی داشته باشید..
و از کلاس اومدی بیرون و راهی خونه شدی..
آخرین تکلیفت رو هم نوشتی و پریدی روی تختت..
آدمی بودی که خیلی به درست اهمیت میدادی و باید حتما درست رو میخوندی..
تصمیم گرفتی به حیاط با صفای خونتون بری و یکم ویولن بنوازی..
با ساز ویولن آشنایی داشتی و میتونستی بنوازی..
ویولنت رو برداشتی و رفتی حیاط..
کنار فواره نشستی و شروع کردی به نواختن..
خیلی حس خوبی بهت دست داد..
بعد از اینکه کمی نواختی..رفتی اتاقت و تصمیم گرفتی کتاب مورد علاقت رو بخونی"آدِر"
خیلی کتاب قشنگی بود و تو عاشقش بودی..درمورد سمورهای آبی بود و زیادی جالب بود..
عروسک خرگوشت رو بغلت گرفتی..بخاطر علاقه زیادت به خرگوش پدرت وقتی بچه بودی این عروسک رو برات گرفت و تو اسمش رو جودی گذاشتی و هنوزم که هنوزه نگهش داشتی و برات خیلی با ارزشه..
بالاخره زنگ تفریح به صدا دراومد..
یه راست رفتی کتابخونه..
همیشه زنگ تفریح توی کتابخونه بودی و قطعا هرکس که باهات کار داشت باید میومد اونجا..کم پیش میومد که بری حیاط مدرسه..
غرق خوندن کتاب بودی که دستی موهای کوتاهت رو نوازش کرد..
سریع برگشتی که با استاد جئون مواجه شدی: اس..استاد
لبخندی زد: بدجور غرق کتاب خوندن بودی..فکر کنم مزاحم شدم..
ا.ت: نه..اینطور نیست..متاسفم که متوجه حضورتون نشدم!
و تعظیم کوتاهی کردی..چون با همه رسمی بودی..
جونگکوک: اشکالی نداره..برگه هارو تصحیح کردی؟
ا.ت: تقریبا..
جونگکوک: رحم نکنی ها..به همه صفر بده*خنده
خندهای کردی: چشم
که زنگ به صدا در اومد..
جونگکوک: اوه..فکر کنم باید بری سر کلاست..میبینمت خانم کیم
ا.ت: همچنین آقای جئون..روز خوش
و به سمت کلاست قدم برداشتی..
سرکلاس تاریخ بودید و تو همیشه ساکت بودی و به درس گوش میدادی..
که آقای یونگ معلم تاریختون لب زد: خانم کیم؟..چرا صحبتی نمیکنید؟
ا.ت: عذرمیخوام..داشتم به صحبت هاتون گوش میکردم..
لبخندی زد: ممنونم که به درست اهمیت میدی..خب بریم سراغ ادامه درس
بعد از اینکه تعطیل شدید..به سمت اتاق دبیران قدم برداشتی چون میخواستی از استاد جئون سوالی بپرسی..
در اتاق رو زدی: ببخشید..آقای جئون..چند لحظه تشریف میارید؟
جونگکوک: البته
و بلند شد و اومد بیرون
جونگکوک: چیزی شده؟
ا.ت: نه نگران نباشید..فقط می خواستم بپرسم فردا که باهاتون کلاس داریم برگه هارو بیارم؟
جونگکوک: اوه..آره اگر کامل تصحیح کردی بیار..اگر نکردی هم اشکالی نداره..
ا.ت: باشه..ببخشید مزاحم شدم..
خواستی بری که لب زد: راستی..امروز وقت داری باهم بریم سالن تنیس؟
ادامه دارد..
حیح..خوب دارم پیش میرم؟:)
نظراتتون رو بگیدد=>
بوسس
- ۳۸.۰k
- ۱۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط